تواریخ پولوبیوس |
پولوبیوس در تفسیر وقایع نظامی یا سیاسی با کوچکترین مشکلی مواجه نمیشده است، زیرا خود مردی جنگاور و سپاهی و در عین حال سیاستمدار بود و به همین سبب برای بررسی تاریخ زمان خود تجربه شخصی فراوان داشت. به همین دلیل در سراسر اثر او خواننده احساس میکند که با داوریهای منتقد وظیفهشناسی روبهروست. |
تواریخ پولوبیوس (Istoria). اثر ماندگار پولوبیوس (1) (205 یا 201-120 ق م)، تاریخنویس یونانی، شهروند مگالوپولیس(2)، از شهرهای ناحیه آرکادیا (3) در یونان باستان که به حق پدر تاریخ به شمار میرود. این کتاب دارای چهل مقاله بوده است که فقط پنج مقاله نخستین به اضافه خلاصهها و قطعاتی از مقالههای دیگر آن به دست ما رسیده است. بعضی از تاریخنویسان نیز قسمتهایی از مقالههای از میان رفته کتاب پولوبیوس را در آثار خود آوردهاند. این کتاب شامل وقایع تاریخی دورهای بوده است که سالهای 264 تا 146 ق م (تصرف شهر کورینتوس (4) به دست رومیها) را در بر میگیرد. این فاصله زمانی دوران تضادها و وقایع مهمی بوده است که سرانجام روم را به صورت مرکز جهان درمیآورد. اما آنچه مقدم بر همه در این کتاب میآید وقایع سالهای 220 تا 168 ق م، یعنی پنجاه سالی است که فرمانروایی روم را بر تمام دنیای شناخته آن روزگار تسجیل کرد. پولوبیوس پسر لوکورتاس (5)، یکی از دولتمردان معتبر یونان بود. پولوبیوس، صاحب منصب نظامی در اتحادیه آخایا (6)، مدافع سرسخت یونانِ رو به انحطاط، سیاستمدار درجه اول و گروگان گسیل شده به روم پس از شکست (روابط دوستانهاش با ساکیپیو (7) به همین سبب بود)، مقام تاریخنویسی خود را مدیون تربیت یونانی و موقعیت سیاسی خویش است. چون شجاعت آن را داشت که در عالم سیاست موضع بسیار روشنی اتخاذ کند. او توانسته است اثری از خود به یادگار بگذارد که در میان آثار مشابه از نظر تألیف و ترکیب تاریخی کاملترین است. تألیف و ترکیبی که آثار بسیاری از معاصرانش در برابر آن، ناچیز به نظر میآید. امتیاز پولوبیوس به این است که توانسته تاریخی بنویسد که خود او آن را «پراگماتیک» نامیده است. یعنی تاریخی که در حیطه بررسی تاریخنویسی قرار میگیرد، خواه در زمینه جنگ باشد، خواه در زمینه سیاست. از طرف دیگر، پولوبیوس در تفسیر وقایع نظامی یا سیاسی با کوچکترین مشکلی مواجه نمیشده است، زیرا خود مردی جنگاور و سپاهی و در عین حال سیاستمدار بود و به همین سبب برای بررسی تاریخ زمان خود تجربه شخصی فراوان داشت. تجربهای که از شرایط اولیه و اساسی اینگونه بررسیهاست. به همین دلیل در سراسر اثر او خواننده احساس میکند که با داوریهای منتقد وظیفهشناسی روبهروست. پولوبیوس در مقام یک جغرافیدان پایبند دقت و صراحت است، به طوری که شخصاً مسیر هانیبال را از طریق کوههای آلپ، سرزمین گل و لیبی (افریقا) از نو تعیین کرده است. از این گذشته، پولوبیوس در تشخیص منابع جدی است و خود را همواره دقیق و بیطرف نشان میدهد. به این ویژگیها که از ضروریات تحقیق به شمار میرود، باید تفسیر جامع پدیدههای تاریخی را نیز افزود. از نظر پولوبیوس سودمندی تاریخ در کشف عللی است که موجب پدید آمدن وقایع تاریخی و توالی آنهاست. این علل دارای ارزشی مطلق است، حتی پیشامدهای احتمالی نیز از ارزش آنها نمیکاهد و برای درک گذشته و پیشبینی آینده اهمیت بسیار دارد. به عقیده پولوبیوس آنچه موضوع تحقیق تاریخنویس شمرده میشود «علت» («aitia») است، که نباید آن را با حادثه اتفاقی («Prophasis») اشتباه کرد. این هردو را باید نتیجه همزمانیهای تصادفی دانست. به همین سبب است که خدایان بیرون از حوادث و وقایع انسانی جای دارند: مذهب نقش کاملاً اجتماعی دارد. این نقش عبارت است از اینکه توده مردم تربیت نایافته، یعنی عوام («deisidaimonia») را به محترم شمردن قوانین اخلاقی گذشتگان وادار میسازد. اگر چیزی جز این وجود داشته باشد، فورتونا (8)، یعنی الهه بخت و اقبال است که ظاهراً بازی خطوط مستقیم و تانژانتها در دست اوست. پولوبیوس درباره کاربرد عملی نظریه خود چندان صراحتی نشان نمیدهد و ظاهراً از آن چنین نتیجهگیری میکند که همگرایی خطوط نیروی تاریخ متوجه قدرت روم است. در هرحال پولوبیوس «فورتونا» را شبیه به خیر مطلق فیلسوفان مشایی تصور میکند. اما انسانها نیز برای خود حوزه نفوذی دارند و گاهی وقایع از این حوزه نفوذ تبعیت میکنند: هامیلکار بارکا (9)، سردار کارتاژی، علت اصلی جنگهای پونیک بود. هانیبال و اسکیپیوی مهین و اسکیپیوی کهین نیز با تمایلات مشخص خود در امور عالم اعمال نفوذ کردهاند: اما پولوبیوس که خود سیاستمدار بود این نکته را کاملاً روشن میکند که در پسِ افراد بانفوذ، ملتها وجود دارند که دارای آداب و رسوم، قوانین و شکل خاص حکومت خود هستند. پولوبیوس از بررسی فرد به بررسی کشور میرسد و آن را به عنوان یک سازواره (ارگانیسم) تجزیه و تحلیل میکند (مقاله ششم). به بررسی نیروهایی که حاکم بر ساختار آناند و نیز به بررسی نهادهای آن میپردازد. نهادها را عواملی تاریخی میداند که دارای اهمیت اساسیاند؛ او در این باره مینویسد: آنچه سبب قدرت یا ضعف یک کشور میشود شکل حکومت آن است. شکل حکومت است که سرچشمه افکار و اعمال آن کشور به شمار میرود و جهت اقدامات آن را تعیین میکند و نیز شکل حکومت است که موجبات سقوط کشور را فراهم میآورد (مقاله ششم 1، 3). کشور در حکم یک موجود زنده است و به همین سبب، پس از طی یک دوره بلوغ کامل، در معرض تحول مخربی قرار میگیرد که تعیینکننده منحنی سقوط آن است. این امر قانون ثابت «anakyklois» یا قانون «دور» است. پولوبیوس از این قانون برای توصیف تراژدی وحشتناک یونان و کارتاژ استفاده میکند و معتقد است که براساس همین قانون، این دو کشور در دوره انحطاط ضرورتاً به وسیله دولت روم (که در اوج اعتلای خود بود) سرنگون شدند. این ثانون یکی از قوانین تاریخ است و جمهوری روم نیز از آن مستنثا نخواهد بود و زمانی که بعد از رسیدن به بلوغ کامل در معرض تحول مخرب قرار گرفت، دوران نهادها و حکومتهای آن نیز سپری خواهد شد. اما ملتها عظمت اخلاقی گذشته را که بر قدرتگذاری امروز برتری دارد، جاودانه حفظ خواهند کرد. پولوبیوس تنها شهروند یونان بود که به عظمت جمهوری روم پی برد. او که تبعیدی سیاسی در خاک کشور بیگانه و گروگان دشمن به شمار میرفت، توانست قدرت شگفتانگیز ماشین سیاسی زمان خود را به رومیان و مخصوصاً به دوست و شاگرد خود، اسکیپیو آفریکانوس کهین، بشناساند. او نیز مانند توکودیدس (10) (توسیدید) مقلدی پیدا نکرد. ما از این لحاظ مدیون او هستیم که خاطره جنگ بزرگ میان کارتاژ و روم را از فراموشی رهانید و به نسلهای آینده انتقال داد. اما بالاتر از آن از این لحاظ مدیون او هستیم که وی با تاریخی که نوشت نشان داد که علوم سیاسی (به مفهومی که یونانیان باستان از آن داشتند) تا چه حد در تاریخ و تمدن انسانها به مثابه قانون و سرمشقی سودمند و بارآور، نقش ایفا میکند. محمود محمودی. فرهنگ آثار. سروش 1.Polybius 2.Megalopolis 3.Arkadia 4.Korinthos 5.Lycortas 6.Achaea 7.Scipio 8.Fortuna 9.Hamilcar Barca 10.Thucydides |
نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران
تواریخ ولیوس پاترکولوس |
سعی او بر این بوده است که تاریخی نظامی و چیزی بینا بین تاریخ عمومی جهان و فرهنگ رومی بنویسد. پاترکولوس به پیروی از سنت خانوادگی خود زندگی نظامی اختیار کرد و همین امر به او امکان داد که با شرق و آلمان آشنایی یابد. |
تواریخ ولیوس پاترکولوس (Historiae). اثر تاریخی در دو کتاب از کایوس ولیوس پاترکولوس (1) (19 ق م؟-31 میلادی)، تاریخنویس رومی، که درباره دورهای است که از ویرانی کارتاژ تا جلوس وینیکیوس (2) به منصب کنسولی را در بر میگیرد. نویسنده کتاب آن را به همین وینیکیوس(پادشاه) تقدیم کرده است. سعی او بر این بوده است که تاریخی نظامی و چیزی بینا بین تاریخ عمومی جهان و فرهنگ رومی بنویسد. پاترکولوس به پیروی از سنت خانوادگی خود زندگی نظامی اختیار کرد و همین امر به او امکان داد که با شرق و آلمان آشنایی یابد. مطالعات ادبی و نیز جاهطلبی سیاسی او را به نوشتن این کتاب برانگیخت. تواریخ از عناصر مختلف و متنوعی ساخته شده که در همهجا خوب به هم آمیخته نشده است. از مجموع اثر مخصوصاً میتوان شرح وقایع معاصر را استنباط کرد. به همین سبب است که ولیوس پارتکولوس بیش از همه به حکومت امپراتور تیبریوس (3)اهمیت میدهد. وانگهی خود در چندین لشکرکشی امپراتور شرکت جست. از سوی دیگر استطرادهای فراوانی در این اثر دیده میشود، مخصوصاً درباره تاریخ ادبی که در آن، ضمن آنکه از دستور عمل مأخوذ از تعالیم مدرسی پیروی میکند، از سلیقههای شخصی خود نیز سخن گفته و ما را از جاهطلبیهای ادبی خود آگاه میکند. با این همه، او یکی از نخستین کسانی است که تاریخ را شرح «مجموع زندگی» اقوام میداند و کوشیده است تا تاریخ فرهنگی آنها را به نحو درخوری مکتوب کند. اسماعیل سعادت. فرهنگ آثار. سروش 1.Caius Vellius Paterculus 2.Vinicius 3.Tiberius |
نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران
مارکس پژوهشهای خود را به قلمرو اقتصاد سیاسی محدود و خطوط اساسی ماتریالیسم تاریخی خود را روشن میکند. او مدعی است روابط میان انسانها ضرورت دارد و این روابط، مستقل از اراده آنهاست؛ این روابط، روابط تولیدی است و با مرحله خاصی از تکامل وسایل تولیدی مطابقت دارد. |
انتقاد از اقتصاد سیاسی (Zur Kritik der Politischen Oekonomie). اثر هاینریش کارل مارکس (1) (1818-1883)،فیلسوف آلمانی، که در 1859 در برلین به چاپ رسید. در مقدمه این اثر معروف، که خبر از کتاب بسیار مشهور سرمایه میدهد، مارکس توضیح داده که طرح کتاب را چگونه تنظیم کرده است: مارکس میگوید: «من نظام اقتصاد بورژوایی را به قرار زیر مورد بررسی قرار میدهم: سرمایه،مالکیت ارضی، کارمزدوری، دولت، تجارب بینالمللی و بازار جهانی... اسناد این تحلیل، تکنگاریهایی است که در زمانهای مختلف، من نه برای چاپ بلکه برای استفاده شخصی نوشتهام.» تحریر این اثر هفت سال(از 1859 تا 1867) به طول انجامید. برخی از چاپهای سرمایه بر انتقاد تقدم دارد. مقدمه دارای اهمیت درجه اول است، زیرا مارکس با دقتی کاملاً علمی «تجدیدنظر انتقادی فلسفه حقوق هگل» را توضیح میدهد. این تجدید نظر «به این نتیجه منجر میشود که روابط حقوقی و اشکال سیاسی دولت را نمیتوان نه از خود آنها و نه از مجرای به اصطلاح تحول عمومی روح انسانی دریافت؛ این روابط ریشه در روابط مادی زندگی دارد... و به همان سبب است که باید کالبدشناسی جامعه مدنی را در اقتصاد سیاسی جست.» بنابراین مارکس پژوهشهای خود را به قلمرو اقتصاد سیاسی محدود و خطوط اساسی ماتریالیسم تاریخی خود را روشن میکند. او مدعی است روابط میان انسانها ضرورت دارد و این روابط، مستقل از اراده آنهاست؛ این روابط، روابط تولیدی است و با مرحله خاصی از تکامل وسایل تولیدی مطابقت دارد. مجموعه این روابط ساختار اقتصادی جامعه را تشکیل میدهد؛ یعنی محرکی که بیش از هرچیز و مخصوصاً تحول اجتماعی، سیاسی و معنوی حیات را تعیین میکند. آگاهی فرد نیست که وجود او را تعیین میکند، بلکه وجود اجتماعی او است که آگاهی را تعیین میکند. وسایل تولیدی جامعه، در مرحله خاصی از تحول با روابط تولیدی قبلی که از آن ناشی شده است تضاد پیدا میکند. نتیجه این امر دورهای انقلابی است. بنابراین اگر بخواهیم به خطوط کلی تحول اکتفا کنیم، میتوان شیوههای تولیدی متفاوت (آسیایی، باستانی، فئودالی، جدید و بورژوایی) را مراحل تدریجی صورتبندی اقتصادی جامعه دانست و در حالی که بینش مادیمذهبانه تحول تاریخی، از دیدگاهی جزمی در برابر انتقاد فلسفی ژرف تاب نمیآورد. نظریه مارکسیستی تضادهای طبیعی در درون اقتصاد و تمدن بورژوایی (که پایان آن انقراض اجتنابناپذیر این جامعه است) پیشگویانه بود: به زودی حوادث این نظریه را در هرجهت تأیید کردند. جای تأسف است که مارکس، به رغم واقعبینی کامل خود، با اعلام اینکه روابط بورژوایی تولید «آخرین شکل تضاد حاکم در تحول اجتماعی تولید» است و با این آخرین شکل «ماقبل تاریخ نوع بشر» به پایان خواهد رسید. در اتوپیای خاص همه اصلاحطلبان فرو افتاده است؛ گویی حصول شرایط رفع تضادهای جامعه و استقرار بهشت بر روی زمین در زمانی معین امکانپذیر تواند بود.
دکتر سیدجواد طباطبایی. فرهنگ آثار. سروش 1.Heinrich Karl Marx |
نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران
شوهر آهو خانم |
هما، زن زیبارو و مطلقه، در همین فصل وارد داستان میشود و از همان آغاز مرد را شیفته خود میکند. اما سید میران جرأت ابراز این واقعیت را، حتی به خویش ندارد. همراه او –که در دلش توفانی برپا شده- به خانهاش میرویم. با آهوخانم –زنش- و چهار فرزندش آشنا میشویم. |
رمان 900 صفحهای شوهر آهوخانم (1340) خیلی زود نویسندهاش را به شهرت رساند. «انجمن کتاب ایران» آن را به عنوان داستان برگزیده سال 1340 انتخاب میکند و منتقدان وقت به ستایش از آن میپردازند: «بیهیچ گمان، بزرگترین رمان زبان فارسی به وجود آمده و (با قید احتیاط) تواناترین داستاننویس ایرانی، درست همان لحظهای که انتظارش نمیرفت، پا به میدان نهاده است.» و «نویسنده در این داستان از زندگی مردم عادی اجتماع ما تراژدی عمیقی پدید آورده و (به ذکر) صحنههایی پرداخته است که انسان را به یاد صحنههای آثار بالزاک و تولستوی میاندازد. این نخستین بار است که یک کتاب فارسی به من جرئت چنین قیاسی را میدهد.» هرچند در این گفتهها مقدار زیادی ذوقزدگی دیده میشود، اما شوهر آهوخانم برجستهترین رمان اجتماعی این دوره است. داستان در زمستان 1313 در شهر کرمانشاه –زادگاه نویسنده- میگذرد. پس از توصیفی کوتاه از شهر آرام –که گویی حادثهای در بطن خود دارد- به نانوایی سید میران سرابی میرسیم. "افغانی" پس از توصیف جزء به جزء دکان و شاگردان و خصوصیات ظاهری سید، از طریق گفتگوی او با نانوایی ورشکسته، سجایای شخصیتیاش را تصویر میکند: کاسبکاری 50 ساله و رو به ترقی، رئیس صنف نانوایان است و با پختن نان قشون، خود را به قدرت حاکمه نزدیک کرده. مردی است مذهبی، خانوادهدوست و دست و پا به خیر. هما، زن زیبارو و مطلقه، در همین فصل به نحوی طبیعی وارد داستان میشود و از همان آغاز مرد را شیفته خود میکند. اما سید میران جرأت ابراز این واقعیت را، حتی به خویش ندارد. عشق خود را محبتی نوعدوستانه میانگارد. همراه او –که در دلش توفانی برپا شده- به خانهاش میرویم. با آهوخانم –زنش- و چهار فرزندش آشنا میشویم. فضای خانه نیز همچون فضای دکان با حوصله مجسم میشود و یکیک همسایگانش –مردمان فقیر- معرفی میشوند. اینان شخصیتهای جانبی رمان هستندو قهرمان اصلی را در پیشبرد ماجراها یاری میکنند. افغانی که به سبک واقعگرایان(رئالیست) اروپایی قرن نوزدهم مینویسد، دانای کلی است که از برون و درون شخصیتهای اثرش آگاهی کامل دارد. نخست ظاهر آنها را توصیف میکند، سپس طی برخوردهایی که با دیگران دارند، روحیاتشان را مینمایاند و عاقبت با قرار گرفتن درموقعیت آنان، نسبت به رویدادها اظهار نظر میکند. آهوخانم –زن زحمتکش و بردبار- نمونه واقعی زن ایرانی است: زنی بزرگوار که حق و حقوقی ندارد، و همین سبب خواری اوست. تصویر واقعگرایانه افغانی، بیمارگونگی تصورات اغلب نویسندگان این دوره نسبت به زن ایرانی را برملا میکند. از فصل دوم به بعد، آهوخانم محور داستان قرار میگیرد و طرح رمان به یاری او بسط مییابد، آدمها و ماجراها گرد او شکل میگیرند. آرامش و قابل اعتماد بودن آهوخانم آنچنان بر تمامی داستان تأثیر میگذارد که حتی در صحنههایی که حضور ندارد، وجودش محسوس است. در عین حال پیوستگی متقابل او به آدمهای دیگر، سبب استحکام ساختمان اثر میشود. در فصل سوم با خصلتها و گذشته هما آشنا میشویم: زنی بلهوس، سرکش و «متجدد». زنی که میخواهد از پیلهای که جامعه و سنتها بر دورش تنیدهاند درآید، اما به علل متعدد گمراه میشود. هما در سراشیب سقوط اخلاقی به دسته ی مطربها میپیوندد و رقاص میشود. سیدمیران به نجات او از ابتذال میاندیشد. عشق جوانانه پیرمرد را سودایی کرده است. اسیر افسون هما، روزهایی رؤیایی و خوش بر او میگذرد. عاقبت بنیه مالی و توجیههای اخلاقی کار را آسان میکند: در صبحی آرام، هما همراه سیدمیران وارد خانه میشود. از آن پس، خانه صحنه تنازع بقایی وحشیانه میشود؛ تنازع بقایی که در جریان آن آهوخانم تغییر میکند و به آگاهی ارزشمندی دست مییابد. هما به عقد سیدمیران درمیآید و هووی رسمی آهوخانم میشود. آهوخانم صبورانه از کانون خانوادگیاش دفاع میکند و هما با حوصله به راندن او از صحنه مشغول میشود. اما دفاع یأسآمیز آهوخانم –توسل به همسایگان و دوستان، دعا ونذر و جادو- نتیجهای نمیدهد و او روز به روز بیشتر عقبنشینی میکند. افغانی هفت سال از زندگی یک خانواده متشنج را با توالی منظم زمانی بازآفرینی میکند و به جای انتخاب لحظههای مناسب از زندگی، تمامی ریزهکاریها را با تفصیلی به سبک بالزاک ارائه میدهد؛ یعنی به جای زمان داستانی (که پیراسته و انتخاب شده زمان زندگی است)، زمان زندگی را دنبال میکند. به همین دلیل، رمان آکنده از قطعات یکنواختی است که حذف آنها نقاط عطف زندگی آدمهای داستان را برجستهتر میکند. در خانه سیدمیران کشمکشها به اوج میرسد، سیدمیران که در خشم و شهوتی دیوانهوار میسوزد، آهو را به طرزی مرگبار کتک میزند و از این پس او زن زیادی خانه میشود. دوران لذتهای خوابناک سیدمیران و هما فرا میرسد: سید در جشن کشف حجاب به مجلس معارفه در سالن شهرداری میرود (افغانی توصیف مستند و ارزشمندی از نخستین روزهای کشف حجاب به دست میدهد)؛ به هما اجازه میدهد با لباسهای هوسانگیز به خیابان برود؛ برای اولین بار در عمرش صورت خود را با تیغ میتراشد و لباسهای مد روز میپوشد؛ با هما شراب میخورد و به سینما میرود. پوستههای سنتی را یکی پس از دیگری فرو میریزد و میکوشد به رنگ طبقه متوسط جدید و رو به رونق درآید. هما که به تساوی حقوق زنان با مردان میاندیشد، از «اصلاحات» رضاشاه حمایت میکند. اما این اصلاحات که از «بالا» انجام میشود و توسط پشت میزنشینها و چکمهپوشها اشاعه مییابد، از عوامل سوقدهنده همای بیفرهنگ و بیتجربه به گمراهی است. هما –دلگیر از ملال شهرستان- از تنهایی عمیقی رنج میبرد و گریزگاهی میجوید. اما به روشنی نمیرسد. از در بستهای به در بسته دیگری میخورد و به مرور در لجنزار زندگی غیرانسانی فرو میرود. توصیف عذاب روحی او، با تصویر دنیای مبتذلی که زمینهساز سقوط زن است، همراه میشود و رمان افغانی را صاحب اعتباری اجتماعی میکند. هما –چون آهوخانم- خواستار حرکت است، اما در محیط راکد و اسیر تعصب و خودپرستی، حرکتش رو به جلو نیست، کورکورانه و نابخردانه است؛ پس به سوی پرتگاه میرود و سیدمیران و آهو را هم با خود میبرد و سید، این خرد بورژوای آزمند، خودخواه و نفسپرست را در شعله هوسهای خویش میسوزاند. سید که نمیتواند در تحولات اجتماعی و دگرگونیهای طبقاتی که به نفع سرمایهداری به وقوع میپیوندد نقشی مناسب ایفا کند، به تدریج تمام ثروتش را از دست میدهد و به قاچاق رو میآورد و چون کاملاً درمانده میشود به آهوخانم پناه میبرد. فقر که میآید روابط هما و سید به هم میخورد. هما میخواهد طلاق بگیرد و سید، که شهوت از او دیوی ساخته است، آهوخانم را از خانه میراند و به او میگوید برود فاحشهخانه یا قبرستان. آهوخانم نیز در برابر این همه خواری نمیشورد، بردگی این زندگی ذلیل را بیچون و چرا میپذیرد، چون جامعه او را صاحب حقی نمیداند. آهوخانم خانه را ترک میکند و به ده میرود و سید به فکر میافتد که با هما به سفری بیبرگشت برود. آهوخانم وقتی خبردار میشود، صبر و بیتفاوتی را به کناری مینهد، خود را به گاراژ میرساند و سید را با فضیحت به خانه برمیگرداند. این است آن آگاهی که درموردش صحبت کردیم: سیر داستان، زن بینوا را از تحمل خفت و خواری برحذر میدارد و از او میخواهد برای حفظ زندگیش به مقابله برخیزد. هما با راننده اتومبیل شهر را ترک میکند. زن نگونبخت جز در به دری چارهای ندارد. زندگیاش سرابی است ملالخیز و بیسرانجام. آهوخانم شاد از بازیافتن شوهر، میرود تا بار دیگر زندگی درهم شکستهای را سامان بخشد. شوهر آهوخانم گرفتار دوگانگی عجیبی است، در مرز بین اثر هنری و اثر عامهپسند معلق است. افغانی همچون نویسندگان اولی رمانهای اجتماعی، غریزی مینویسد و ذهنش تشکل و تربیتی هنرمندانه نیافته است، چنین است که داستان دچار آشفتگی میشود. نویسنده جا به جا سیر داستان را میگسلد، پند و اندرز میدهد، از ارسطو و پاسکال و دیگران نقل قول میآورد، فضلفروشی میکند، اساطیر یونان و احادیث مذهبی را به یاری میگیرد. گفتگوها که محاورهای نوشته نشدهاند، اغلب در ساختن شخصیتها و پیشبرد حوادث به کار میآیند، اما گاه به سخنرانیهای طولانی تبدیل میشوند و صحنههایی بدلی و عاری از احساس هنرمندانه میآفرینند. در این گونه مواقع حرفهایی از قول آدمها بیان میشود که با موقعیت و روحیهشان همخوانی ندارد. مثلاً هما یا سیدمیران سخنان خود را با اسطورههای یونان و روم میآرایند. نثر که غالباً روشن و گویاست، گاه کهنه و توضیحی میشود و واژههای ادبی، عامیانه و روزنامهای در جملههای طولانی درهم میآمیزند، توصیفهای واقعگرایانه رمان قرن نوزدهمی با توصیفهای رمانتیک به شیوه حجازی مخدوش میشود و یکدستی رمان ازبین میرود. اما شوهر آهوخانم، در صورت پیراسته شدن، اثری هنری است، چون یک دوره تاریخی را از ورای عملکرد شخصیتهای داستان به شیوهای صادقانه ثبت میکند. برخلاف رمان های اجتماعی اولیه، حوادث نه از راه موعظه یا استدلال، بلکه از طریق عمل و حرکت داستان بیان میشود. شخصیتها چون انسانهای واقعی ترکیبی از احساسات متضادند و برخلاف آدمهای اولین داستانهای میرصادق، تنکابنی و دانشور به پاکی برف یا سیاهی زغال نیستند. هما و آهو ضمن اینکه تیپ زنان متفاوت دوران خود را به نمایش میگذارند، هر یک فردیت و انگیزههای خاص خود را دارند و به دلیل شرایط روحی و اجتماعیشان چاره دیگری ندارند. آدمها ضمن حوادث دگرگون میشوند و وقتی داستان پایان مییابد دیگر همان نیستند که در آغاز بودند: آهوخانم از موجودی توسریخور به زنی پرتحرک و دارای اعتماد به نفس مبدل میشود. افغانی موفق میشود که خواننده را در انتظار این که «بعد چه خواهد شد؟» نگه دارد. و این توفیق کمی برای یک رمان نیست. با توسعه ساختمان رمان، افغانی وقایعی را که برخانوادهای میگذرد بر زمینه زندگی کرمانشاه در یک دوران تاریخی میگستراند. جشنها، روضهخوانیها، سفرههای زیارتی، زیباییها و شادیهای زندگی را با تسلط بر عقاید خرافی و اصطلاحات عامه، توصیف میکند. روابط صنفی، برخورد مردم با مأموران حکومت رضاشاه، کشف حجاب، وقوع جنگ جهانی دوم و مرگ مردم بر اثر قحطی را چنان توصیف میکند که سیر تاریخی سالهایی را که به شهریور 20 ختم شد، به روشنی مینمایاند؛ با باریکبینی و اطنابی به شیوه بالزاک دنیایی شلوغ پرازدحام خلق میکندکه آدمهای اصلی و جانبی بسیارش درگیر حوادثی گوناگوناند. اما جانمایه رمان، نکوهش از عقبماندهترین موازین اخلاقی و آداب و رسوم خانوادههای ایرانی و آیین زشت چندهمسری است. حسن میرعابدینی. صدسال داستاننویسی ایران. نشر چشمه. |
نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران
تواریخ تاسیت |
کتاب تواریخ تاسیت در زمان تالیف، از چهارده مقاله تشکیل میشده است. دانشمندان عقیده دارند که تعداد مقالات کتاب تواریخ دوازده است و در عوض تعداد ولی امروز از مقالات تواریخ فقط چهار مقاله و قسمتی از پنجمین مقاله به دست ما رسیده است. کتاب با شرح وقایع اول ژانویه سال 69 میلادی آغاز میشود |
تواریخ تاسیت (Historiae). این کتاب نخستین اثر بزرگ تاریخی کورنلیوس تاکیتوس (1) معروف است (تاسیت)، 55 یا 57 پس از 117 میلادی)، تاریخنویس رومی است. وی قبلاً زندگی آگریکولا و گرمانیا را نوشته بود. تواریخ پس از آن نوشته شد که به گفته خود نویسنده، حکومت نِروا (2) موفق شده بود که نخستین بار میان آزادی و حکومت مطلقه سازش به وجود آورد. تاسیت تا آن زمان از اینکه دست به نوشتن تاریخ بزند، پرهیز کرد. در حقیقت، نمیتوانست ریاکار باشد و ترجیح میداد که در دوره حکومت استبدادی دومیتیانوس (3) چیزی ننویسد و این نکتهای است که خود او این نکته را در مقدمه کتابش توضیح داده است. کتاب تواریخ تاسیت در زمان تالیف، از چهارده مقاله تشکیل میشده است (بعضی از دانشمندان عقیده دارند که تعداد مقالات کتاب تواریخ دوازده است و در عوض تعداد مقالات سالنامهها را هجده میدانند) ولی امروز از مقالات تواریخ فقط چهار مقاله و قسمتی از پنجمین مقاله به دست ما رسیده است. کتاب با شرح وقایع اول ژانویه سال 69 میلادی آغاز میشود ـ یعنی روزی که گالبا (4)، پس از مرگ نرون (ژوئن سال 68)، امپراتور اعلام شد و مقام کنسولی را هم تصاحب کرد ـ اما با اینکه وی، برای آرام کردن اذهان مردم، خود را جانشین پیسو لیکینیانوس (5) مینامد که شخصیتی غیرقابل سرزنش بود، قدرت او از همان آغاز در معرض تهدید قرار میگیرد. اوتو (6)، پس از کشته شدن گالبا، به جای او مینشیند. با این همه ویتلیوس (7) که از طرف سپاهیان مستقر در گرمانیا (ژرمانی) امپراتور اعلام شده بود، بیدرنگ بر او میشورد. این شورش و نیز تدارک مقدمات اشغال ایتالیا از طرف ویتلیوس اختلاف و خشونت به بار میآورد. در همان حال اوتو، که قربانی معایب و بیهمتی خود و در معرض خیانت درباریان جاهطلب و دسیسهکار خویش است، آماده مقاومت میشود (مقاله اول). قوای دو طرف در ایتالیا، نزدیک شهر کِرِمونا (8) با هم برخورد میکنند. ویتلیوس پیروز میشود و اوتو –که فقط با مرگ خود میتوانست شایسته داشتن نام رومی باشد- خودکشی میکند. ویتلیوس پیروزمندانه وارد پایتخت میشود و برای اینکه اطرافیان و سربازان آزمندش را راضی کند شهر را به تاراج آنها میسپارد. در این میان خبر اعلام امپراتوری جدیدی در شرق، یعنی وسپاسیانوس (9)، به رم میرسد. سپاه دانوب که زیر فرمان وسپاسیانوس درآمده است به طرف ایتالیا سرازیر میشود. برخورد جدید بار دیگر در نزدیکیهای کرمونا روی میدهد و سپاه ویتلیوس شکست میخورد. بار دیگر سپاهیان پیروزمند دست به تاراج شهر کهن و ثروتمند کرمونا میزنند. ویتلیوس در رم میماند و سیاستی متضاد اتخاذ میکند، گاهی تصمیم به حمله میگیرد و زمانی به فکر انعقاد قراردادی میافتد که ناممکن به نظر میرسد. با این همه، وقتی که قوای دشمن کوههای آپنن (آپنینو) (10) را اشغال میکنند، سربازان خاص و سپاسیانوس به مقابله ویتلیوس میروند و هواداران او را تا تپه کاپیتول (11) عقب میرانند و در همان نقطه آنها را به محاصره درمیآورند. ویتلیوس که همچنان مردد است از پشتیبانی هواداران خود محروم میماند و هنگام خارج شدن از قصر به دست مردمی که به خشم آمده بودند کشته میشود (مقاله سوم). هنگامی که پایتخت دستخوش هرج و مرج است، در سرزمینهای گل و آلمان شورش درمیگیرد: شاهزادهای باتاویایی، یعنی از مردم آلمانینژاد هلند، به نام یولیوس کیویلیس (12) سپاه روم را تار و مار میکند و در صفوف آن تخم نفاق و خیانت میپاشد. از طرف دیگر سابینوس (13) که یک لنگون (14)، یعنی از مردم لانگر (15)، بخشی از سرزمین خود بود، خود را امپراتور گل اعلام میکند. خاندان فلاوین (16) به روم سپاه نیرومندی میفرستد که با تحمل تلفات شدید سرانجام موفق میشود بار دیگر نظم را در آن حدود برقرار کند. در مصر پیشگوییهای معجزه مانند و سپاسیانوس را که عازم روم است، مطمئن میسازد که لطف و عنایت خدایان شامل حال اوست (مقاله چهارم). تیتوس (17)، پسر وسپاسیانوس، در شرق میماند و آماده میشود که به مقاومت شدید عبرانیان خاتمه دهد (تاسیت در اینجا توصیف دقیقی از عبرانیان به دست میدهد). در غرب، پتیلیوس کریالیس (18)، سردار وسپاسیانوس، به جنگ با باتاویائیان میرود و آنها را شکست قطعی میدهد (مقاله پنجم). این اثر تاسیت در هیاتی پراکنده و قطعه قطعه به دست ما رسیده است. به همین سبب نمیتوان نسبت به آنچه او درباره فرمانروایی امپراتوران خاندان فلاوین نوشته است داوری درستی کرد. با این همه، میتوانیم پیش خود تصور کنیم که نویسنده در اثر خود از چه شیوهای پیروی کرده است؛ و چه مفهومی از تاریخ داشته است. موضوعی که انتخاب کرده بود به سبب تنوع و کثرت رویدادها (جنگهای خارجی و داخلی، پیروزیها و شکستها، رسواییها و دسیسهها) بسیار وسیع بود؛ به سبب کینههای نهانی و انتقامجوییهای سیریناپذیر بسیار ظریف بود و به سبب پیچیدگی امور امپراتوریای چنان وسیع و با قوانین اساسی و مدنی نامتعادل بسیار دشوار بود. تاسیت، که وجدانش از مشکلاتی که امپراتوری روم با آنها مواجه بود رنج میکشید، مسئولیت را متوجه نیروی مرموزی میدانست که با نقشههای انسانها سازگاری دارد و در تاریخ امپراتوری روم تخم تضاد و ناهماهنگی میپاشد. تاسیت شیفته آزادی است، اما اجباراً میپذیرد که اطاعت برای حفظ صلح و آرامش ضروری است. دشمن حکومت استبدادی و ستمگرانه است، ولی برای سعادت امپراتوری وجود دولت مقتدری را لازم میداند. با تلخکامی شاهد آن است که نیروی خدایان (که صاحب اختیار سرنوشت انسانهاست و تا آن هنگام روم را مورد عنایت قرار داده است)، دیگر حامی امپراتوری نیست و خدایان، به جای اینکه به فکر صلاح انسانها باشند، در فکر انتقامجویی از آنها هستند. به این ترتیب، احساسی از تناقضی حلنشدنی تمام اثر را فرا میگیرد و داوری بدبینانه تاسیت درباره بشریت بر شدت آن میافزاید. وی منکر شناسایی صفات نیک انسانها نیست، ولی معایب آنها را بهتر میشناسد. و معایب آنها بیشتر مساعد برای توضیح و تفسیر تاریخ اوست. در حقیقت در حالی که طرح کلی این اثر از جهت بیرونی بر تاریخ وقوع رویدادها استوار است و ترتیب توالی آنها را به دقت رعایت میکند، وقایع به دور صحنهها یا درامهایی متمرکز است که نیرومندترین شخصیتها به وجودآورندگان آنها هستند. با این همه، تحقیق روانشناختی در این اثر چندان عمیق نیست و به آن حد که تاسیت در سالنامهها به آن پرداخته است، نمیرسد. نمیتوان گفت که تاسیت چگونه و سپاسیانوس یا تیتوس را توصیف کرده است و به زحمت میتوان از دومیتیانوس تصویری به دست آورد. با این حال، نقایص و معایب گالبا، اوتو، و ویتلیوس با قوت بیشتری تشریح شده است. از این قرار، توجه به اصالت عمل (پراگماتیسم) نهتنها به تاسیت اجازه نمیدهد که فقط به برشمردن رویدادها بسنده کند، بلکه او را به تجزیه و تحلیل عمیق ذهنها و قلبها وامیدارد. وی در این تجزیه و تحلیل به نیرویی مرموز برمیخورد که درباره همه چیز تصمیم میگیرد و این نیروی مرموز همان سرنوشت است. نثر تاسیت با عمق اندیشههای او و با تصور باریکاندیشانهای که وی از تاریخ دارد هماهنگ است. این نثر اصالت بیشتری دارد و حذف و بیقرینگی در آن فراوان دیده میشود، گاه استعارههایی دور از انتظار در آن به چشم میخورد و گاه حالت شعرگونه به خود میگیرد و گاهی به زبان کهن و باستانی نزدیک میشود: البته نویسنده قصد ندارد که با نثری آهنگین گوش شنونده را نوازش دهد، اما ذهن او را غافلگیر میکند، بر دقت او تسلط مییابد و او را به تفکر وامیدارد. اگر فشردگی نثر او یادآور سبک توکودیدس (19) و عمق آن یادآور سبک پولوبیوس (20) است، اگر به حق گفتهاند که سالوستوس (21) بیشتر از نظر هنرمندی و تاریخنویسی به او نزدیک است، قدر مسلم این است که دیگران از سبک او تقلید نکردهاند، زیرا این سبک خاص خود اوست و بیش از حد با قالب فکری و دیدگاه تاریخی وی که هم سبب افتخار و هم سبب آزارش شد، بستگی دارد. محمود محمودی. فرهنگ آثار. سروش 1.Cornelius Tacitus 2.Nerva 3.Domitianus 4.Galba 5.Piso Licinianus 6.Otho 7.Vitellius 8.Cremona 9.Bespasianus 10.Apennino 11.Capitol 12.Julius Civilis 13.Sabinus 14.Lingon 15.Langres 16.Flavian 17.Titus 18.Petilius Cerialis 19.Thucydides 20.Polybius 21.Sallustus |
نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران
نخلهای بیسر |
خانواده ناصر در تب و تاب ماندن و یا رفتن سرگردانند. پدر و مادر او، گمان نمیکنند جنگ به این راحتی آشیانه آنها را مورد تهاجم قرار دهد. ناصر، حسین و شهناز پدر و مادر را ترغیب به رفتن میکنند و خود میمانند تا از شهر دفاع کنند. |
پرویز شیشهگران
نخلهای بیسر . قاسمعلی فراست . 1363. امیرکبیر . چاپ سوم 1385 . صریر.
نخلهای بیسر به دلیل اینکه جزء «اولین» آثار ادبیات دفاع مقدس است خود به خود، مورد توجه قرار میگیرد. رمان داستان مقاومت مردم خرمشهر، ایثارها و رشادتهای بچههای مظلوم این شهر و سختیها و مرارتهای مهاجران جنگ تحمیلی است. داستان با شروع جنگ، آغاز میشود. خانواده ناصر در تب و تاب ماندن و یا رفتن سرگردانند. پدر و مادر او، گمان نمیکنند جنگ به این راحتی آشیانه آنها را مورد تهاجم قرار دهد. ناصر، حسین و شهناز پدر و مادر را ترغیب به رفتن میکنند و خود میمانند تا از شهر و آرمانهایشان دفاع کنند. شهناز شهید میشود. او اولین شهید خانواده است که بر سر آرمانهایش جان میدهد. شهادت او، برادرانش را در دفاع از شهر و ارزشهایشان راسختر میکند.
با هجوم بعثیها به شهر حسین نیز به خواهر میپیوندد و ناصر که خود از بیماری رنج میبرد در آزادسازی خرمشهر به شهادت میرسد. رمان «نخلهای بیسر» در زمانی منتشر شد (سال 1363) که مرزهای غربی کشور در آتش جنگ میسوخت. این اثر به همین دلیل، نقشی تهییجکننده در امر دفاع داشت. البته این تنها نقش این اثر نبود، بلکه علاوه بر نقش اطلاعرسانی، حاوی پیام دفاع از ارزشهای ایمانی و اسلامی نیز بود. در سرتاسر رمان همه نگاهها متوجه شهر اشغال شده خرمشهر است. اما این شهر که با گلدستههای مسجد جامعاش کانون همه نگاههاست مکانی «خاکی» و خالی از ارزش نیست. این خاک در نگاه «قاسمعلی فراست» و شخصیتهای داستانیاش خیلی زود تبدیل به «سرزمین موعود» میشود.
سرزمینی که همگان با نگاهی حسرتگونه آن را به یاد میآورند، و برای رهایی آن شهید میشوند. در واقع رمان «نخلهای بیسر» داستان یک شهر است، شهری مجروح و خونین که در زیر چرخ تانکهای دشمن بعثی ناله میکند و فرزندان رشیدش را به یاری میطلبد. از نکات بسیار جذاب این رمان، حرکت خواننده در تمامی طول داستان همراه با رزمندگان خرمشهری؛ محله به محله و کوچه به کوچه و مشاهدهی سقوط آن است.
در واقع رمان «نخلهای بیسر» از نوع رمانهای «وقایعنگارانه» است. در دنیای امروز، تعریف واقعیت و نشان دادن آن به صورت عینی تقریباً کاری غیرممکن است. به این دلیل نیز دیگر کسی مدعی آفریدن اثری کاملاً واقعگرا نیست. واقعیت عینی همان وقوع جنگ و دفاع مظلومانه مردم خرمشهر است. نویسنده این واقعیت تاریخی را برگزیده است و به آن جامه داستانی پوشانده است. در رمان «نخلهای بیسر» بستر تاریخی (رویداد-واقعیت-) حاضر است. اما آنچه غایب است جهان داستانی و شخصیتهای داستانی است و متأسفانه این ضعف عمده رمان، مانع حضور همیشگی این اثر در زمانها و مکانهای مختلف تاریخی شده است، هرچند که نویسنده هیچ تعهدی نسبت به رویدادهای عینی ندارد، اما در مقابل جهان داستان این تعهد شکل میگیرد.
البته نویسنده نمیتواند صد در صد ادعا کند که واقعیت مربوط به دفاع مقدس مردم خرمشهر را به عینه بازآفرینی کرده است. البته میتوان درباره ثبت واقعیت داستانی نخلهای بیسر و واقعیت تاریخی آن سخن گفت. اما نمیشود آن دو را یکی دانست. در رمان «نخلهای بیسر» فراست میکوشد سادهسازی واقعیت بپردازد ولی متأسفانه همین عملکردش بزرگترین ضعف اثر به شمار میرود. و این ضعف را میتوان در پرداخت ضعیف شخصیتهایش به وضوح دید. زبان داستان اگرچه از لحاظ زبانشناسی داستان همخوانی نداشته و دچار ضعف و اشکال است، اما هماهنگی آن با فضا و حال و هوای گرم جنوب و خونگرمی خاص جنوبیها به خوبی چفت شده است که خواننده را نرم و سبک با خود به اینسو آنسوی میکشد.
در «نخلهای بیسر» به خاطر شتابزدگی، پرداخت شخصیت محوری داستان ضربه دیده است. ناصری که شهادتش میتوانست تأثیرگذارترین صحنه داستان باشد، شهادتش تنها با یک جمله شتابزده گفته میشود. با این حال میتوان گفت رمان «نخلهای بیسر» یکی از موفقترین رمانهای دفاع مقدس از چند رمان نوشته شده در سالهای آغازین جنگ تحمیلی است، به خصوص که به یکی از حساسترین برهههای دفاع مقدس اشاره دارد، به خرمشهر که در تاریخ هشت ساله دفاع مقدس هرگز فراموش نخواهد شد.
قاسمعلی فراست، متولد سال 1338، گلپایگان است. وی فارغالتحصیل رشته ادبیات دراماتیک از دانشگاه تهران است. از سال 1357 شروع به نویسندگی می کند. تألیف بیش از ده عنوان کتاب از جمله: گلاب خانم. رمان (موسی رزمندهای است که قرار است در نیمه شعبان با گلاب خانم ازدواج کند. همه چیز جهت مجلس عروسی مهیا است. مهمانها هم میآیند ولی از موسی خبری نیست. او ناپدید شده است. پدر به جستجوی وی به جبهه میرود و عاشق جبهه میشود...) نیاز .رمان (داستانی درباره دختری به نام نیاز است که پدرش زندانی است ولی خانواده برای ناراحت نشدن نیاز، به دروغ به او میگویند که پدرش بدون خداحافظی با کامیون حمل هدایای مردمی به جبهه رفته است...) خانه جدید. مجموعه داستان ، بنبست. نمایشنامه ، آوازهای ممنوع . رمان ، زیارت . مجموعه داستان از دیگر فعالیتهای اوست. |
نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران
|
نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران
رفاقت به سبک تانک |
از کتاب «جنگ دوست داشتنی» نوشتهی سعید تاجیک و «مشاهدات» از مجموعهی فرهنگ جبهه و خاطرات آزاده عزیز احمد یوسفزاده استفاده کردم. یوسفزاده خاطرات تلخ و شیرینی از روزهای اسارت در اردوگاههای قرون وسطایی رژیم بعث عراق دارد. |
|
نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران