سفارش تبلیغ
صبا ویژن
"سلطنت آهنی" روایت مورخ آمریکایی از یک امپراطوری
کریستوفر کلارک مورخی است که اشتهای فراوانی برای روایت جزئیات یک واقعه دارد ولی بسیاری او را در زمره دیگر تاریخ نویسان هم عصر خود می دانند که در روایت تاریخ تنها به مستندگویی اکتفا می کند.

اختصاصی

 

پنج قرن پیش از این قدرتی عظمیم در اروپا به نام پروسیا (Prussia ) شکل گرفت که در اوایل سالهای جنگ جهانی اول رو به ضعف نهاد، رهبر قدرتمندش هنزولرن(Hohenzollern) تبعید شد و درنهایت در آغاز جنگ جهانی دوم چیزی از پروسیا نمانده بود. کریستوفر کلارک(Christopher Clark) مورخ و نویسنده امریکایی در کتاب جدیدش به جزئیات شکل گیری و فروپاشی این امپراطوری پرداخته است.

 

گاردین: "پروسیا" در ابتدا به سبک اشراف زادگان ثروتمند شکل گرفت. در آغاز سالهای 1417 میلادی فردریش هنزولرن اهل نورنبرگ   با 400 هزار سکه هلندی که در مجارستان رایج بود "براندنبرگ" یکی از هفت اقلیم امپراطوری رم را خرید. هنزولرن بعد از آن خود را فردریش اول و پادشاه و برگزیده براندنبرگ نامید. این آغاز راه برای تشکیل یک قدرت بزرگ در برلین بود. پسرش فردریش ویلیام ارتش قدرتمندتری فراهم آورد و به کشورهای سوئد و لهستان حمله کرد. کم کم امپراطوری پروسیا در آستانه شکل گیری قرار گرفت.

 

پروسیا که در زبان آلمانی پروس خوانده می شود بهانه ای برای فردریش و پسرش شد تا در عین خشونت و خونریزی خود را انسانهایی با فرهنگ و برخاسته از تمدنی ریشه دار معرفی کنند. فردریش پسر، پروسیا را گسترش داد و در طول 48 سال حکومت مرکزی پروسیا خونهای بسیاری برای این گسترش ریخته شد.

 

مثل پدر که ویلیام را همواره نزد غریبه ها پست و خوار می شمرد او نیز پسرش را در حد و اندازه های خود نمی دانست. به زودی این مغز متفکر، پروسیا را به زور قدرت و تهدید به یکی از بزرگترین تمدن های(!) اروپا تبدیل کرد که در آن زمان سومین ارتش قدرتمند قاره سبز را در اختیار داشت. برلین به عنوان مرکز این حکومت مسکن لردهای اشراف زاده و به ظاهر متفکر و نظریه پرداز شد.

 

آنها برلین را همچون یک مکان مقدس برای اشاعه افکار خود انتخاب کردند. امپراطوری هنزولرن ها پویا و دارای هویت خاص خودش بود ولی هیچ کس نفهمید که چرا و چگونه این سلسله عظیم فروپاشید.  

 

"سلطنت آهنی"(Iron Kingdom)نوشته کریستوفر کلارک اگرچه از تاریخ هبوط و سقوط یک امپراطوری حکایت می کند ولی این کتاب نیز به چگونگی فروپاشی پروسیا و روی کار آمدن نازی‌ها اشاره ای نکرده است. کریستوفر کلارک مورخی است که اشتهای فراوانی برای روایت جزئیات یک واقعه دارد ولی بسیاری او را در زمره دیگر تاریخ نویسان هم عصر خود می دانند که در روایت تاریخ تنها به مستندگویی اکتفا می کند. سلطنت آهنی کتابی است که گذشته از نقل حوادث مردمان گذشته و روایت قدرت و شکوه یک سلسله، بیشتر می خواهد به توانایی انسان قبل از اختراع و پیدایش ماشین ها بپردازد.

 

علی رغم بعضی از ضعف های این کتاب به جرات می توان گفت غم و شادی و شکست و پیروزی های امپراطوری پروسیا هیچ گاه بهتر از روایت کلارک نمی توانست نقل شود. مطالعات کلارک درباره پروسیا از آغاز تا پایان تصویر زنده و بزرگی از تاریخ اروپای قرن پانزدهم میلادی را ترسیم می‌کند. شاید به گفته نویسنده "بلندپروازی های خانواده هنزولرن بیش از حد آنها را به خورشید نزدیک کرده بود"، سلطنت آهنی شاید شبیه اکثر کتابهای تاریخ معاصر باشد ولی دور از انصاف است که توانایی کلارک در استفاده از واژه های تند و تیز در روایت ترادژی و شادی های این خانواده را نادیده گرفت. کلارک کلمات را طوری به کار برده که خود واژه ها بازگوی احساسات و سرگذشت فردریش ها می باشد. سرگذشتی که به گفته نویسنده می تواند تنها برای یک سلسله حکومت شگفت انگیز و بی نظیر حادث شود.


نوشته شده توسط : جشن کتاب تهران

نظرات دیگران [ نظر]